پنج تا نقاشی
این یه کشتیه ،
میون دریا .
نوک دَکَلِش
یه پرچم بسته .
این ماهی از آب ،
پریده بیرون .
این گربه م رو موج دریا نشسته .
این آهو از کوه ،
اومده به شهر .
میخواد از تو شهر ،
دوا بخره .
این دختره بهِش
بستنی میده .
آهو پول نداره ، پاشم شکسته .
این یه عروسه ،
زیر سایه بون .
جارو دستشه ،
شمشیرم بسته ،
اونم داماده ،
با یه دسته گل ،
سر کوه ، تو بارون ، تنها نشسته .
این کلاغ از باغ ،
پنیر دزدیده .
مار اونُو دیده ،
دنبالش کرده .
این مرد با چوبش ،
مار رو می زنه .
خورشید خانم از ترس ، چشماشو بسته .
این آدم برفی ،
جلو تنور ،
بس که نون پخته ، آتیش گرفته .
- کی دیده که برف
آتیش بگیره ؟
بارون فروردین برفها روُ شسته .
***
تابلوی نقاشی آخر که یک آدم برفی برای مردم نانوایی می کند بر گرفته از کتاب بابابرفی نوشته ی جبار باغچه بان است.این کتاب را از لینک زیر بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر